سلام... هم اطلاعات معماری ... هم کمی دل تنگی واستون نوشتم

تاثیر شعر بر معماری

تاثیر شعر بر معماری

برخي از بهترين توصيفات فضاهاي شهري،آنهايي هستند كه «ايتالو كالوينو» در «شهرهاي نامرئي » ، تحت تأثير  فضاي شعري «هفت پيكر» نظامي گنجوي ،نوشته است.

بي شك نويسندگان ،منابع الهام بخش خوبي در بسياري از جنبه هاي زندگاني هستند.به رغم آنكه بسياري از ايشان تلاش ميكنند تا زندگي شخصي شان را از ديده ها پنهان سازند و ديگران را به اين باور سوق دهند كه وضعيت توصيف شده در آثارشان  ساختگي و مجازي است،اما واقعيت اين است كه ،در بهترين حالت ،آنها زندگي را آنگونه كه خود ديده و تجربه كرده اند بيان مي كنند.

ادبيات و هنرهاي كلاسيك ،ابزار هاي تفكيك نشدني معمار و آموزگار معماري شهود گرا به شمار مي آيند.با اين حال گاهي اوقات ادبيات آنقدر ،از نظر گفتاري، صريح مي شود كه ديگر جايي براي تأويل دانشجو باقي نمي گذارد.

براستي تأثير معماري و ادبيات بر يكديگر چگونه مي تواند باشد.چه چيز باعث مي شود تا در ستايش يك معمار،مثل «تادائو آندو» بگوييم كه او شاعرانه برخورد مي كند،يا به تعبيري معماري او شاعرانه است.

از بارزترين وجوه اشتراك بين شعر و معماري ،پديده تصوير سازي در آنها است.

بيستوني ز ناف ملك انگيخت      كه آنچه فرهاد كرد از آن بگريخت

در چنان  بيستون  هفت  ستون      هفت   گنبد   كشيد   بر   گردون

شد  در  آن  باره   فلك  پيوند      باره اي    ديد    بر    سپهر    بلند

هفت   گنبد   درون   آن   باره      كرده   بر   طبع    هفت    سياره*

 

در شعر بالا شاهد ساخته شدن تصاوير زيادي هستيم كه به نوعي با هم مرتبط هستند. اين ويژگي در معماري هم وجود دارد. در يك نوع برخورد، معماري در ذهن مروركننده آن  متشكل از تصاوير متفاوت است.حتي در روشهاي متداول براي طراحي يك اثر معماري، براي پرداخت بيشتر٬ آن را به تصاوير محدود تقسيم مي نمايند.(پلان، نما، برش ،پرسپكتيو و...)و با طراحي تواَمان آنها به طرح نهايي مي رسند.

نكته دوم كه در شعر وجود دارد آن است كه شعر،همانند موسيقي، يك هنر الاستيك مي باشد(بر خلاف نقاشي كه پلاستيك است).بدين معنا كه براي درك،كشف و تجربه آن بايد در زمان جاري شد. به بياني ديگر، شعر در زمان اتفاق مي افتد.يعني خواندن كلمات،مصراع،بيت و... و ايجاد خيال در ذهن . معماري نيز از جهاتي با شعر مشترك است . براي تجربه و درك فضاي معماري نيز بايد در زمان  جاري شد . يعني در بنا در ميان  ستون ها، ديوارها و ساير عناصر بصري ،حركت نمود . حتي زماني كه معماري را بصورت تصوير مي سازيم(عكس ،اسلايد و...)مروركننده ،در ذهن خود، فضا را مجسم مي سازد و در آن اقدام به حركت مي نمايد. بدين سبب است كه براي ارائه خوب يك اثر معماري بايد ابعاد و وجوه مختلف بنا را در اختيار مروركننده گذارد  تا او بتواند فضا را آن گونه كه هست ،در ذهن ، تصور نمايد .

وجه مشترك ديگر معماري و شعر(كه البته در تمامي هنرها مشترك است) نوعي كشف و شهود است كه هنرمند براي رسيدن به حقيقت ،انجام مي دهد و در نهايت به خلق اثر هنري مي انجامد.اين فرايند ، فرايند بسيار پيچيده اي است كه فاكتورهاي گوناگوني در آن مؤثر مي باشند .بي سبب نيست كه مكاتب هنري يكسان در هنرهاي متفاوت ، به وجود آمده است .

 

كاربرد شعر و ادبيات

شعر و ادبيات مي توانند براي طراح از نظر آموزشي و همچنين الهام بخشي بسيار مفيد باشند.

شعر و ادبيات به شيوه هاي ذيل مي توانند در راهبردهاي آموزشي سودمند واقع شوند.

1.    از طريق مشاهده قواعد حاكم بر ساختار اثر ويژه ادبي يا شعر

2.  از طريق مشاهده شيوه اي كه نويسندگان و شعرا تلاش مي كنند از طريق آن ،پيام مركزي را كه جوهره روح كلي است٬ آشكار سازند.

3.    از طريق برخورد نويسندگان با راز و شگفتي

4.    از طريق كمينه ساختن ابزار بيان و تلخيص نظامي كه فرد براي خلق اثر برمي گزيند.

5.    از طريق معنايي كه به واژه هاي مختلف و وضعيت ها اختصاص داده شده است.

6.    از طريق كاربرد ويژه بافت در كاربرد واژه ها و بافت كلي شعر ادبي.

7.    از طريق تقابل وزن قافيه و آهنگ كلي اثر

8.    از طريق تاكيد بر فرم در برابر تاكيد بر معنا

9.  از طريق آهنگ كلي قطعه (شعر يا رمان) به عنوان تفسير انتقادي از زمان و مكان خود يا قطعه اي كه بيانگر خرد عمومي و رويكرد كلي مردم نسبت به موضوعات مورد تفكر است.

10.        از طريق سهم ارزشمند تفاسير نويسندگان و شعرا از حرفه خود و همچنين سهم نقد ادبي مجموعه اي كامل از نظام زيبايي شناختي كه ارتباط بسيار قوي با زيبايي شناسي معماري دارد.

مزاياي الهام بخشي شعر و ادبيات

شعر و ادبيات به دو صورت مستقيم و مركب براي معماران ،الهام بخش هستند.

 

الهام بخشي مستقيم

اين راهبرد مستقيم از طريق تعابير ظاهري از محيط(فضا) هايي كه در آثار ادبي توصيف شده اند٬ اتفاق مي افتد.

تعبير ظاهري(ايستا):زماني روي مي دهد كه شخص از تعبير بصري مستقيم عناصر فرمي و فضايي محيطي كه در اثر ادبي توصيف شده است استفاده كند.

تعبير پويا: زماني رخ مي دهد كه محصول معماري از توجه و توصيف مستقيم رها باشد و در عوض به ارتباط انتزاعي «هاله»،« حال و هواي فضايي» و« جوهره» كلي قطعه ادبي بپردازد.

اين ايده ها با نگاهي به طراحي صحنه تئاتر روشن تر مي گردند؛صحنه اي كه درآن  بالكن ها و درخت ها را آنگونه كه در نمايشنامه «رومئو و ژوليت» بيان شده است،ساخته اند،تعبيري مستقيم و ظاهري از نمايشنامه است.اما طراحي صحنه اي كه نتوان در آن عناصر فيزيكي قابل شناخت را مشاهده كرد،ولي در عين حال،بي هيچ ترديدي،حضور رومئو و ژوليت در آنجا محسوس باشد،به حوزه تعبير مستقيم-پويا تعلق دارد.براي دست يافتن به تعبير مستقيم-پويا ،شخص بايد «هاله»،«حالت»و «احساس» شعر يا قطعه ادبي را كشف كند و براي فهم آن بكوشد.

به عنوان مثال ، مكاشفه «ادراك و آگاه شدن از مشي خاص»نظامي گنجوي ،براي معماران ايراني ،دستاوردي ارزشمند به شمار مي آيد.نظامي گنجوي را مي توان به عنوان شاعري با اهميت ويژه براي اهداف معماري ،در نظر گرفت.چرا كه او در باره زيبايي شناسي و سنتز شهر ،به گونه اي مي نويسد كه مي تواند كمك بزرگي براي معماران باشد.

از ميان موضوعات متعددي كه نظامي به آنها پرداخته،احساس شاعرانه شب،برجسته ترين است.او بارها شب و به ويژه لحظات طلوع و غروب را به عنوان بخشي از روش خلق فضاي مكاني خاص،توصيف كرده است.

معماراني كه بتوانند از اين آثار براي مبادرت به خلق چنين توصيفاتي از طريق فضا و زبان ساختماني معماري،الهام گيرند،امكان دست يافتن به خلق آثار پويا را بسيار بيشتر از آثار ايستا خواهند داشت.

الهام بخشي مركب

حد نهايي استفاده از شعر و ادبيات«الهام بخشي مركب» است.اين حالتي از الهام بخشي است كه در آن، معمار تحت تاَثير آنچه كه خوانده است قرار مي گيرد و به نوشتن  تحريك ميشود.او براي خود يادداشتهايي مي نويسد٬ ايده هاي خود را پيش نويسي مي كند يا با نوشتن داستان و شعر ٬ قبل يا بعد از اينكه پروژه اش را طراحي كرده باشد٬ دست به تصنيف ادبي مي زند.تمامي زير مجموعه هاي الهام بخشي مركب،به عنوان ابزارهايي در جهت طراحي معماري خلاقه ،مورد استفاده قرار مي گيرند.

 

 

البته منابع مكتوب معماري متأخر ،توجه خود را بيشتر به ادبيات خيال پردازانه ،مقاله و رمان معطوف كرده است.توجه به شعر نيز محدود به آثار  با سرشتي حماسي شده است. غزل ،مثنوي ،رباعي يا هر فرم ديگري از هنر كه قوه تصور را به جنبش وا دارد و طراح را به تمرين دادن توانايي هاي ذهني و انتقادي خود ترقيب كند،ابزار استعاري مناسبي براي معماري است.

زماني كه شعر به والاترين درجه برتري مي رسد و زماني كه معماري به ساختماني مبتني بر اصول،قواعد و ابزار چنين شعري بدل مي شود،آواي هر يك در ديگري طنين انداز شده و زيبايي و جذابيت هر يك دوچندان مي شود كه اين،همان وصال به هنر است.

بي شك ،شعر و ادبيات مي توانند حس خيال انگيزي خود را به معماري ،به مثابه هدفي استعاري براي استعلا،وام دهند.

موارد ذكر شده در بالا تلاش آگاهانه و مشتاقانه اي است كه هر طراحي براي رويارويي خود با ادبيات و حتي به معناي عام تر،با دنياي شعر انجام مي دهد.اين تلاشي است تا بر شعر سرزمين خودش و همچنين شعر مردمي كه براي آنها طراحي مي كند  متمركز  شود.

نابخردانه است اگر از معماري كه افسانه «گيل گمش» يا آثار حماسي شاعر بزرگ «فردوسي» را مطالعه نكرده است بخواهيم با عنايت به شيوه زندگي مردم ايران و چشم اندازهاي آنان به طراحي بپردازد.به همان اندازه بي معناست اگر از هر معمار، طراح شهري، برنامه ريز شهري، معمار داخلي و معمار منظر نخواهيم كه آثار سعدي و نظامي گنجوي را مطالعه كند.

حماسه ها ي هر سرزمين، شالوده هاي ساختماني ايام كهن و گذشته شان را آشكار مي كند٬ و مطالعه عميق اين آثار سبب مي شود به اين درك نائل آييم كه در حقيقت، تغيير چنداني در آنچه كه اين شاعران در حماسه هاي خود توصيف كرده اند٬ رخ نداده است.براي فرهنگ و حال و هواي ايراني بسيار مناسب است اگر بيش از توجه به مصاديقي از ديگر فرهنگ هاي بيگانه٬ به عظمت و غناي قصر خسروپرويز در توصيفات نظامي گنجوي( با  حياط ها و فضاهاي فوقاني٬ مسيرهاي آب ،آنهمه موسيقي )و هزاران نمونه اين چنيني از ديگر شاعران،چه كلاسيك و چه معاصر،پرداخته شود.

*هفت پيكر،نظامي گنجوي.

مأخذ:آنتونياديس ،آنتوني،1381،معماري،جلد اول،ترجمه احمدرضا آي،سروش ،تهران،ص 175و176.

گزارش تخلف
بعدی